اولین نامه ی خط خطی

نــا گــفـــته هـا ...

وقتشه که با خدا آشتی کنیم!

خدایا نمیدونم که چرا انقدر ما تو رو فراموش می کنیم ؟؟

                       

 

 

 

 

ولی اینو میدونم که بخشش تو انقدر بزرگ هست که این فراموشی ها و پشت گوش انداختن ها رو میتونی در آنی ببخشی.. پس ببخش.. و توفیقی بهمون بده تا تو رو همیشه توی قاب عکسی زیبا، جلوی چشمامون ببینیم و هیچ وقت هیچ وقت فراموشت نکنیم..

اصلا چرا من تو رو فراموش میکنم یا ما چرا تو رو فراموش میکنیم ؟؟

 

 

 

 من که تا حالا به این موضوع فکر نکردم. ولی الان که فکرش رو میکنم میبینم که ما اصلا تو رو توی زندگی مون نمیبینیم !! میدونی چی میگم ؟؟ یعنی اصلا وجودت رو حس نمیکنیم؛ حـــتی سر نماز که مثلا به اصطلاح خودمون نزدیک ترین حالتیه که یاد تو هستیم...

بذار اصلا رک و پوست کنده حرفم رو بزنم :

«ما آدم ها خیلی نامـــردیم»

نماز میخونیم تا به تو نزدیک بشیم تا حداقل توی شبانه روز 3 بار به یادت بیفتیم ولی توی اوج نردیکیمون توی نماز که سجده باشه به فکر دنیا هستیم و یه جورایی اصلا هدف نماز خوندن رو فراموش کردیم. یادمون رفته که ما برای این که به تو بگیم که خــدا جونم من به یادتم تو هم به یاد من باش نماز میخونیم.. اصلا بعضی هامون -نمونش من- توی نماز به تنها چیزی که فکر نمیکنیم  خـــداست!!

اونی که بزرگ هست و زن و بچه داره به فکر شهریه ی دانشگاه بچشه؛ یکی دیگه به فکر اجاره خونشه و ...

اونی که هنوز زن و بچه نداره و به فکرشه به فکر دختریه که توی خیابون دیده یا توی محلشون هست و توی این فکره که چجوری میتونه به مادرش بگه که بره براش خواستگاری (البته بنده خوش بینانه ترین حالت رو گفتم)؛ یا به فکر اینه که این ترم نیفته و یا ...

و یکی دیگه که کلا به این حرف ها نرسیده خیلی دغدغه های کوچکتری داره؛ مثلا به فکر اینه که چجوری میتونه به پدرش بگه که مثلا من دوچرخه میخوام،فلان رو میخوام یا بهمان رو میخوام یا ....

و یا هزاران هزار خواسته که توی زندگی داریم..

ما واقعا خـــدا رو فراموش کردیم و نمیدونیم که اونه که به همه ی ذهن ها دسترسی داره و میتونه آنی به دل طرف مقابل بندازه که حاجت ما چیه...

فکر میکنید که برای خــدا کاری نداره که پول شهریه ی بچه ی یکی از بنده هاشو بده؟ یا اینکه یه جوری یه پولی به شما برسونه برای اجاره خونه یا توی دل صاحب خونت بندازه که با شما مهربون باشه و یکمی دیرتر اجاره خونه بگیره؟ یا مادر شما رو از رازی که در دل شما هست با خبر کنه که از شما بپرسه جریان چیه ؟؟!! یا کمکتون کنه توی امتحاناتتون ؟؟ یکی از کارایی که نامردی مارو توی این بحث امتحانات نشون میده میدونید چیه ؟؟ اینه که شاید طرف اصلا تا به حال نماز جماعت - یا حتی نماز معمولی - نمیخونده ولی ایام امتحانات که میشه همیشه صف اول نماز جماعته !!

یا میره کل امامزاده های منطقه رو وجب به وجب زیارت میکنه و دو رکعت نماز توی هر کدوم میخونه!! آقا، آدم صالحی میشه که دومیش خودشه !! ولی وقتی که دیگه (ببخشید) خر از پل گذشت میگه خداحافظ تا امتحانات ترم دیگه !!

آخه آدم نامرد تر از این میشه ؟؟ ولی اینم بگم که خــدا هم خوب کمکش میکنه؛ به خاطر اینکه مزد این یه مدت خوب زندگی کردنش رو بده !!!

آخه خــــدا از این مهربون تر ؟؟؟ مگه میشه ؟؟؟

حالا واقعا ما نامرد نیستیم ؟؟ آخه خــدایی که اینقدر ما رو دوست داره و بابت یک دوره ی کوتاه مدتی که خوب زندگی کردیم اینجوری جوابمون رو میده ببینید وقتی که همه ی عمر به فکرش باشیم چجوری جوابمون رو میده !!

بابا! چجوری خــدا دیگه بهمون بگه که یکی از فلسفه های وجودی نماز میتونه درخواست کردن ازش بعد از نمازامون باشه؟ میدونید یه روایتی خوندم که میگفتخـــدا به ملائکه میگه که بعد از نماز هبوت کنید و ببینید که این بنده ی من چی میخواد .. و بعد خدا میگه : آیا میشود بنده ای از من تقاضایی بکند و من اجابتش نکنم ؟؟؟ به دور از من است.

حالا واقعا ما نامرد نیستیم ؟؟ آخه خــدایی که اینقدر ما رو دوست داره و بابت یک دوره ی کوتاه مدتی که خوب زندگی کردیم اینجوری جوابمون رو میده ببینید وقتی که همه ی عمر به فکرش باشیم چجوری جوابمون رو میده !!

 

حالا قضاوت با خودمونه!!!   میتونیم به فکرش باشیم و یکم با معرفت زندگی کنیم تا اونم به ما نظر داشته باشه و به قول معروف سه نقطه ی معرفت رو در حقمون تموم کنه یا میتونید فقط برای انجام وظیفه یه نمازی بخونید و بره تا باز خواست نشید اون دنیا  ...(که بازم میگم خیلی نامردیه(

اما زندگی جریان دارد..

او به عبادت ما نیازی ندارد این مائیم که به او نیاز مندیم !!

یاعلی


نظرتون چیه؟! 


نظرات شما عزیزان:

صادق
ساعت12:53---16 بهمن 1390
ای که من بهر تو و بند وجودم عشقت / تو وجود و دل دیوانه ی من موجودت





ای پناه همه و نور جهان هستی / تو انرژی و جهان ساطع این دل مستی





با توکل به تو ای عشق من می دانم / خرد و جان و تنم را می افزایم





تو که ستار العیوبی و منم غرق به عیب ........


صادق
ساعت12:52---16 بهمن 1390
ای که من بهر تو و بند وجودم عشقت / تو وجود و دل دیوانه ی من موجودت



ای پناه همه و نور جهان هستی / تو انرژی و جهان ساطع این دل مستی



با توکل به تو ای عشق من می دانم / خرد و جان و تنم را می افزایم



تو که ستار العیوبی و منم غرق به عیب ........


رکسانه
ساعت3:43---13 بهمن 1390
امشب به قصه ی دل من گوش میکنی
فردا مرا چو قصه فراموش میکنی....


مسافر
ساعت15:43---10 بهمن 1390
به نام خدا
با عرض سلام و ادب و احترام
شما را با افتخار لیک کردیم
لطفا" ما را با نام مسافر منتظر لینک بفرمایید
در پناه خدا
یا علی


neghab
ساعت23:46---6 بهمن 1390
در شهر بودم
دیدم
هر کس به دنبال چیزی می دود
یکی به دنبال پول
یکی به دنبال چهره دلکش
یکی به دنبال لحظه ای توجه چشمان هرزگرد
یکی به دنبال نان
یکی هم به دنبال اتوبوسی !
اما دریغ
هیچکس دنبال خدا نبود !!!
اللهم عجل لولیک الفرج.


رکسانه
ساعت1:56---5 بهمن 1390
سلام.خوبی؟

آپم
حتما سر بزن.حتما


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در  دو شنبه 26 دی 1390برچسب:خدا,بندگی,نامه های خط خطی,چندنگفته,نامه خط خطی,,ساعت 3:53 قبل از ظهر  توسط علیـــرضا